محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

منو پسرم شما همه

سیب

مامان جونی ماشاالله اینقدر شیطون شدی دیگه نمیتونم چیزی بزارم رو زمین چون شما بدو بدو میری سراغش ...
7 مرداد 1393

تولد بابایی

صبح که از خواب بیدار شدی وقتی دیدی خونه تزیین شده خیلی خوشحال شدی دوست داشتی همه اونارو بکنی و باهاشون بازی کنی منم یه تیکشو دادم بهت خیلی خوشحال شدی ...
7 مرداد 1393

هندوانه

هندونه دارم هندوووووونه                   به نظر شما هندونه رسیدس بله خیر عمو جان شما چی میکین نرسیده بزار خودم امتهان کنم ببینم ...
1 مرداد 1393

لالا

گنجشک لالا سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب لالا گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه        لالا لالایی لالا لالایی لالا لا لایی لالا   لالایی جنگل لا لالا       برکه لا لالا شب بر همه خوش تا صبح فرد ا ...
28 تير 1393

میز خاطره

اینم جایی که تا میزارمت تو روروئک بدو بدو میری اونجا  کی وسیله هارو بریزی رو سرت خدا میداندو بس   ...
28 تير 1393

باغ بابا بزرگ

  باباجونی داشت آلبالو هارو بار میزد من و پسرمم رفتیم کمک تو آلبالو میکندی بعد با دستت لهش میردی (اینم تابستونه باغ) ...
24 خرداد 1393