سیب
مامان جونی ماشاالله اینقدر شیطون شدی دیگه نمیتونم چیزی بزارم رو زمین چون شما بدو بدو میری سراغش ...
نویسنده :
فرشته
16:52
تولد بابایی
صبح که از خواب بیدار شدی وقتی دیدی خونه تزیین شده خیلی خوشحال شدی دوست داشتی همه اونارو بکنی و باهاشون بازی کنی منم یه تیکشو دادم بهت خیلی خوشحال شدی ...
نویسنده :
فرشته
16:48
هندوانه
هندونه دارم هندوووووونه به نظر شما هندونه رسیدس بله خیر عمو جان شما چی میکین نرسیده بزار خودم امتهان کنم ببینم ...
نویسنده :
فرشته
13:11
لالا
گنجشک لالا سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب لالا گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالا لالایی لالا لالایی لالا لا لایی لالا لالایی جنگل لا لالا برکه لا لالا شب بر همه خوش تا صبح فرد ا ...
نویسنده :
فرشته
11:19
میز خاطره
اینم جایی که تا میزارمت تو روروئک بدو بدو میری اونجا کی وسیله هارو بریزی رو سرت خدا میداندو بس ...
نویسنده :
فرشته
10:57
هنر نمایی مامانی
باغ بابا بزرگ
باباجونی داشت آلبالو هارو بار میزد من و پسرمم رفتیم کمک تو آلبالو میکندی بعد با دستت لهش میردی (اینم تابستونه باغ) ...
نویسنده :
فرشته
12:07