نخود فرنگی
اینجا خونه عزیز ربابه عزیز داشت نخود پاک میکرد توهم اومدی کمکش میکنی ...
نویسنده :
فرشته
11:25
6 ماهگی
پسر گلم
عزیز مامان این روزا زیاد خونه نیستیم که بخوام برات پست بزارم آخه خیلی شیطون شدی همش میخوای که باهات بازی کنم منم میبرمت خونه عزیز جونیا تا باهات بازی کنن اما امروز میخوام همه عکسات که از 6 ماهگیت تنداختمو برات بزارم البته اگه گریه نکنی و بزاری کارمو بکنم.الان که داری میری تو 7 ماهگی رو زانوهات وا میستی اما نمیتونی 4 دست و پا بری راستی لثه پایینیتم سفید شده احتمالا داری دندون در میاری. ...
نویسنده :
فرشته
10:55
بدون عنوان
اینم لباسایی که عزیزات از کربلا اوردن البته اون موقع شما تو دل مامان نبودی ...
نویسنده :
فرشته
11:16
امامزاده
دختر عمه مامان همه خوانوادمونو دعوت کرده بود سیراب برای نهار اونجا امامزاده داشت که اولین امامزاده ای بود که رفتی ...
نویسنده :
فرشته
13:48
حمام
محمدم از اولین روزی که رفتی حموم از آب خوشت می اومد و اصلا تو حموم گریه نمی کردی فقط از لباس پوشیدن خوشت نمیاد ...
نویسنده :
فرشته
13:43